!!! من و تو

عرق ریختن و عرق خوردن
 

اینجا آسمان ابریست، آنجا را نمیدانم ... اینجا شده پائیز، آنجا را نمیدانم ... اینجا فقط رنگ است، آنجا را نمیدانم ... اینجا دلی تنگ است، آنجا را نمیدانم.
 
وقتی كه بچه بودم هر شب دعا می كردم كه خدا یك دوچرخه به من بدهد. بعد فهمیدم كه اینطوری فایده ندارد. پس یك دوچرخه دزدیدم و دعا كردم كه خدایا مرا ببخش!
 
هی با خود فکر می کنم، چگونه است که ما، در این سر دنیا، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها، در آن سر دنیا، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن ...  
  
دکتر شریعتی

+نوشته شده در 18 شهريور 1389برچسب:,ساعت15:27توسط U and I | |