!!! من و تو

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

 که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟

+نوشته شده در شنبه 26 شهريور 1390برچسب:,ساعت17:37توسط U and I | |

 

 

کودکی، دخترکی ، موقع خواب

  سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید:
 
  زندگی چیست؟
 
پدرش از سر بی صبری گفت:
 
زندگی یعنی :عشق

دخترک با سر پر شوری گفت:

عشق را معنی کن!
 
پدرش داد جواب:
 
 بوسه ی گرم تو بر گونه ی من
 
دخترک خنده برآورد ز شوق
 
گونه های پدرش را بوسید
 
زان سپس گفت:
 
پدر ... عشق اگر بوسه بود...
 
بوسه هایم همه تقدیم تو باد !

+نوشته شده در شنبه 26 شهريور 1390برچسب:,ساعت15:2توسط U and I | |

 

بار آخر ، من ورق را با دلم بُر میزنم !

بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل !


با دلت ، دل حکم کن !


حکمِ دل :


هر که دل دارد بیندازد وسط ، تا ما دلهایمان را رو کنیم ...


... ... دل که رویِ دل بیفتد ، عشق حاکم میشود ... پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم .


این دلِ من !


رو بکن حالا دلت را !


دل نداری ؟!


بُر بزن اندیشه ات را ...


حکم لازم ، دل سپردن ، دل گرفتن ، هر دو لاز
م

 

+نوشته شده در شنبه 26 شهريور 1390برچسب:,ساعت2:12توسط U and I | |

 

ای که تقدیر تو را دور ز من ساخت، سلام

نامه ای دارم از فاصله ها

چند شب بود که من خواب تو را می دیدم

خواب دیدم که فراری هستی

می گریزی از شهر

پاسبان همه جا عکس تو را می کوبند

جارچی ها همه جا نام تو را می خوانند

درهمه کوی گذرقصه تبعید تو بود

مردم و تیر و تفنگ

اسبهای چابک

متهم: قاتل گلهای سفید

جایزه: یک گل رُز

و تو می دانی من عاشق گل های رُزم

دوست دارم بنویسی.... به کجا خواهی رفت؟

مردم شهر چرا در پی تو می گردند؟

نگرانت شده ام

بی جوابم مگذار!

پشت پاکت بنویس

متهم: قاتل گلهای سفید

تو که می دانی من عاشق گلهای رُزم

+نوشته شده در شنبه 26 شهريور 1390برچسب:,ساعت1:45توسط U and I | |

کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش ...


ادامه مطلب

+نوشته شده در شنبه 26 شهريور 1390برچسب:,ساعت1:28توسط U and I | |